سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از آن هنگام که حق را به من نمودند در آن دو دل نگردیدم . [نهج البلاغه]
 
پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 2:56 عصر

به نام خدا

درد دل نمی کنم

...

تو همین فکر ها بودم که تلویزیون یه آقایی که روحانی هستن من رو به خودش جلب کرد. او داشت از این می گفت که خیلی احساس ها و حرف ها هست که برای بیان و انتقالش ما نمی تونیم از دامنه لغات بهره ببریم و شاید هیچ لفظی برای بیان دیده و تجربه هامون نداشته باشیم و اینجوری ادامه داد که :"کسی که نسوخته و فقط نویسنده است می تونه انشائی رو آماده کنه با موضوع اینکه " من سوختم" و وقتی شما یه آدمی رو که واقعا هم سوخته رو میاری و پای توصیف سوختن اونها میشینی میبینی تفاوتی نیست.

و به اینجا موضوع رو ختم کرد که معرفت گفتنی نیست و من رو یاد این شعر سیاوش قمیشی می انداره که :" همه حرفا که آخه گفتنی نیست".

وبلاگ امام رو درخواست کردم. آدرسش اینه "امام دات پرشین بلاگ دات کام" اما نمی دونم از امام زمان بگم با از ائمه بگم یا از امام خمینی. اما تو فکرش هستم که بنویسم.

می خوام مثل شهدای خودمون که تو جوونی وصیت نامه ای نوشتن و از میان ما رفتند من هم به بهانه رفتن پیزی بنویسم و ببینم اصلا آماده رفتن هستم یا فقط حرف میزنم که دارم آماده میشم. ؟ ؟

الهی شکرت که امروز هم نوشتم.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ